اولین شب جدایی
دیشب اولین شبی بود که عروسکم از مامانی جدا شد و رفت توی اتاق خودش خوابید.حالم خیلی بد بود خیییییییلی. اصلا فکر نمیکردم اینقدر سخت باشه. البته برای من سخت بود ولی سانلی خیلی راحت پذیرفت ،البته شاید چون شب اول بود و سانلی هم خیلی خسته بود ،بجای اینکه بخوابه غش کرد ..... با هم رفتیم تو اتاقش. یه یک ساعتی با هم صحبت میکردیم .بیشتر از ٤ تا غصه گفتم فکر کنم. اونم با این اوضاع فکم. حرف زدن برام سخته.(نمیدونم چرا ٣-٤ روزه اینقدر فکم درد میکنه .چند روز اول که در حد غذا خوردن هم باز نمیشد. یکی میگه دندون عقلت داره در میاد ،یکی میگه گوشت عفونت کرده. اصلا نمیدونم چه دکتری باید برم؟ ) از بیرون که اومدیم ع...
نویسنده :
مامانی
11:26